loading...

تویی از جنس سکوت که سکوتت

قصهء عشق من و ظلم نگاه تو به چند سالهایی که بنام تو فنا شد به چند قصه گویی که غم قصه ء خود با خود گفت قصه ء قلب و نگاهی که شکستی به چند با خود اند یشه مکن از غم ایام شنو آن زمانی که د لم در غم تو

سعید صفری محمدی بازدید : 29 یکشنبه 29 تیر 1393 زمان : 11:09 نظرات (0)

قصهء عشق من و ظلم نگاه تو به چند

سالهایی که بنام تو فنا شد به چند

قصه گویی که غم قصه ء خود با خود گفت

قصه ء قلب و نگاهی که شکستی به چند

با خود اند یشه مکن از غم ایام شنو

آن زمانی که د لم در غم تو شد به چند

عشق را در طبقی جزء  به جزءش کردیم

توی معشوق بگو قیمت هر جزء به چند

دیده دیدو پسندید و دل باخت به تو

خنجری گر بزنی دل شود آزاد به چند

گرچه فرهاد نبود تیشه نبود کوه نبود

آن کلامی که فرهاد کشد هست به چند

هرمکانی و زمانی که تو با من بودی

منع گشتم نروم رفتن با هم به چند

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 60
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 37
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 42
  • بازدید ماه : 94
  • بازدید سال : 200
  • بازدید کلی : 3,792