شب کوتاه تابستان من بی تو چه طولانیست
میان ظلمت شبهای تنهاییم ستارهء تو نورانیست
هر از چندی گذر من میکنم از خاطرات تو
چرارفتی مراکردی خراب آن نگاه خود
چرا این دیده میگردد پی چشم وسراب تو
چرا این دل طپشهایش هماهنگ باصدای توست
توبودی کعبهءعشقم گل گلخانهء قلبم
تورفتی کردیم ویران اسیر دست بد دینان
بنام عدل شدن غارت حکایتهای ایران است
عدالت راعلی گفتن بپا شد جوخهء آتش
شررهای جفاکاران نموده خانه ام ویران
دراین دوران نافرجام نمانده بر دلم ایمان
منم بی مونس وتنهااسیر دست ابلیسان
گرفتار کمند ظلم درون خانه ام ایران