اشک در چشمان من خشکیده است
نازنین رو یای پرپر گشته ام
آرزو یی که به یغما رفته ای
هرنفس با سوز جانم می رود
قصهء عشق است و جانم می رود
ای گل پرپر جهانم میرود
سوز عشق و روزگار نا مراد
از پی هجران جانم میرود
هر کلام از بی مرامان زمان
نیشتر بر قلب و جانم میزند
زنده ام در ظلم و دوران ستم
قبله ام را میکنم خاک وطن
سربدارم سربداری پاک باز
آرشم در راه ایران جانباز
سر فرازو سر بلند ایران من
میدهم در راه تو من جان وتن