loading...

تویی از جنس سکوت که سکوتت

سلام ای یار سوهانی سکوتت گشته طولانی غم هجران نمیدانی.امان از دست خالی دلم را بردی مهمانی.توکردی دل را قربانی ندانستی که نادانی تو ازاخلاص چه میدانی غروبم را نمیبینی.غم دل رانمیدانی شکستم رانمی

سعید صفری محمدی بازدید : 35 شنبه 10 خرداد 1393 زمان : 18:01 نظرات (0)

سلام ای یار سوهانی

سکوتت گشته طولانی

غم هجران نمیدانی.امان از دست خالی

دلم را بردی مهمانی.توکردی دل را قربانی

ندانستی که نادانی

تو ازاخلاص چه میدانی

غروبم را نمیبینی.غم دل رانمیدانی

شکستم رانمیبینی.سکوتم را نمیخوانی

سقوطم را نمیبینی

گناهت را نمیدانی

شدم قربانی رندان.اسیردست این دزدان

دراین بیراهه سرگردان.در این غم کرده من ویران

گریزان ازحقیقت من.

گرفتار غم وغربت

گذشته گشته یک حسرت.شدم رهرو دراین کسوت

ندارم تاب هیچ منت.متای تو شد این ذلت

شدم قربانی عشقت

من آن زخم خوردهءچشمت

شدم بازیچهءدستت.اسیرغم دراین نکبت

ببین جاناکه ویرانم .دراین ویرانه گریانم

غم هجرت نمودخارم

هنوزم تو در افکارم

من از عشق توبیمارم.تباهی حاصل کارم

نگاهت کرد گرفتارم.به حکم دل در این کارم

دراین ویرانه غم خوارم

اسیر چشم شهلایم

شدم قربانی عشقت .خراب نرگس مستت

نصیبم کرده ای حسرت.شدم بازیچهء دستت

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 60
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 39
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 33
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 34
  • بازدید ماه : 33
  • بازدید سال : 139
  • بازدید کلی : 3,731