loading...

تویی از جنس سکوت که سکوتت

ازعذاب بی تو بودن در خیالم باتوبودم ای امید نا امیدی در سرابی با تو بودم من گریزان از حقیقت در پی آرامش قلب وعده میدادم به این قلب دل قوی باش او بیاید عمررفته دل خسته چهره در هم شکسته حاصل اندیشه

سعید صفری محمدی بازدید : 28 سه شنبه 27 خرداد 1393 زمان : 17:29 نظرات (0)

ازعذاب بی تو بودن در خیالم باتوبودم

ای امید نا امیدی در سرابی با تو بودم

من گریزان از حقیقت در پی آرامش قلب

وعده میدادم به این قلب دل قوی باش او بیاید

عمررفته دل خسته چهره در هم شکسته

حاصل اندیشهء تو شده این قلب شکسته

عاشقی خبط من خام قصهء عشقهای نا کام

درد مجنون درد فرهاد داد سعید را باتوبرباد

من اسیر حکم این دل تو گذاشتی پا روی دل

من گرفتار ددان و تو اسیر عقل و عاقل

عطرتو با عطر مریم کرد مرا بیگانه با خود

من گرفتار تو و تودر پی اندیشهء خود

من جفاباخود نمودم از غمت این بیت سرودم

قصهء عشق اینچنین است آخرش این دیو کین است

گر اسیر عشق گردی از غمش در پی مرگی

دل سپردن هست خطایی آخرش زجر و جدایی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 60
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 17
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 22
  • بازدید ماه : 74
  • بازدید سال : 180
  • بازدید کلی : 3,772