نگاری ندارم که از راه بیاید
امیدی ندارم که همراهم آید
همه آرزوها به یغمای تدبیر
توهم شعاعی به معنای تکبیر
خلوص وجودم به ظلم تو تیره
به افیون این ظلم رخم گشته تیره
همه آرزوها به ظلم تو ویران
نگاهم شکسته خرابم چوایران
منم آن سعیدی چوآیینهء پاک
همان خود فریبی که داشت تکیه بر خاک
غریبم غریبی درون شلوغی
همان خود فریبم اسیر دروغی
هنوزم خمارم خمار نگاهت
شوم مست هنوزم به صوت صدایت
کجایی ببینی توویرانی من
ببینی شکست وپریشانی من