loading...

تویی از جنس سکوت که سکوتت

نمیدونم که دلم به جمالت خوش بود یابه اون حسن وکمالت خوش بود نمیدونم که چرابه تودل خوش کردم توی این دورو زمون به چی دل خوش کردم اختیاربادل بودمن مطیعش بودم هر چه دل حکم نمود من اطاعت کردم ازگذش

سعید صفری محمدی بازدید : 33 شنبه 27 اردیبهشت 1393 زمان : 19:02 نظرات (1)

نمیدونم که دلم به جمالت خوش بود

یابه اون حسن وکمالت خوش بود

نمیدونم که چرابه تودل خوش کردم

توی این دورو زمون به چی دل خوش کردم

اختیاربادل بودمن مطیعش بودم

هر چه دل حکم نمود من اطاعت کردم

ازگذشته جانا خاطراتی دارم

خاطرت را در دل زنده من میدارم

هرجفایت را من فصل فصلش کردم

ظلم توباخود رابارهانقل کردم

چه نکو ایامی که کنارم بودی

چه نکو احوالی که نگارم بودی

ولی افسوس آن روزکه رهایم کردی

باسکوتت گویی که جوابم کردی

دل شکستش از غم توتباهم کردی

توی این ویرونه چشم به راهم کردی

دیگه خیلی دیره داره دل میمیره

گرمسیحاباشی دلم جون میگیره

توخیال خامش توروهی میبینه

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 60
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 40
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 45
  • بازدید ماه : 97
  • بازدید سال : 203
  • بازدید کلی : 3,795